درفرودست انگار کفتری می خورد اب
یاکه دربیشه ای دورکفتری پرمی شوید
یاکه درابادی کوزه ای پرمیگردد
اب راگل نکنیم
شایداین اب روان میرودپای سپیداری تا فروشوید
اندوه دلی
دست درویشی شایدنان خشکیده فرو برده دراب
مردم سر رود اب را می فهمند گل نکردندش اب را
مانیز اب را گل نکنیم