به سلطان حقیقت ها فراموشت نخوام کرد تو تنها شعله ای هستی که خاموشت نخواهم کرد
در خاطرم نشستی یعنی همیشه هستی ، پاشیده اختیارم وقتی تو را ندارم .... من واژه غریبم دور از تو بی نصیبم ، با دیگران چه کارم وقتی تو را ندارم
کاش میشد بوسه بارانت کنم .... جان عاشق را به قربانت کنم ..... ای که دور از من در قلب منی .... با وفا باش که دنیای منی
تو ساحل سرخ دلت اسم کسی را حک نکن .... از اینکه من دوستت دارم حتی یه ذره شک نکن
از دریا پرسیدن عشق چیست؟ گفت : خشکیدن ... از گل پرسیدن عشق چیست ؟ گفت : پرپر شدن ... از زمین پرسیدن عشق چیست ؟ گفت : لرزیدن ... از آسمون پرسیدن عشق چیست ؟ گفت : باریدن ... از انسان پرسیدن عشق چیست ؟ ناگهان از درونش گفت : جدایی ... ولی اگر از من بپرسند عشق چیست ؟ میگویم : تنهایی