جوک سرگرمی...........

برای حمایت از وبلاگ بر روی لینک بالای وبلاگ کلیک کنید

جوک سرگرمی...........

برای حمایت از وبلاگ بر روی لینک بالای وبلاگ کلیک کنید

روزی پیر مردی با پسرش همراه با تمام دارایی خود، یعنی یک اسب زندگی می کرد. زندگی بر وفق مراد بود و زمان نیز می گذشت. روزی اسب پیر مرد گریخت و رفت، تمام اهل آبادی به پیر مرد می گفتند: پیر مرد بد شانسی آوردی اسبت که رفت، دیگر چه کار می خواهی بکنی ؟ و پیر مرد با لبخند جواب می داد :همه چیز به خوبی پیش میرود توکل بر او. چند روز بعد اسب پیر مرد با یک گله اسب بازگشت. همه اهل آبادی به پیرمرد می گفتند : چه خوش شانسی که یکی رفت و چند آمد . و پیر مرد با لبخند جواب میداد :همه چیز به خوبی پیش میرود توکل بر او . چندی بعد پسر پیر مرد، در حال تعلیم اسبها افتاد و پایش شکست. و باز همان اهالی به اوگفتند: پیر مرد بد شانسی آوردی، پای پسرت شکست دست تنها شدی . و باز همان جمله بود که: همه چیز به خوبی پیش میرود توکل بر او . چند روز بعد از طرف حاکم فرمان رسید، که همه جوانان باید به جنگ بروند. در آن آبادی همه رفتند اما پسر پیر مرد ماند و کمک حال پدر شد . حال خود شما بگویید: که آیا همیشه تمام کارها ی ناخوشایند، بد شانسیست؟ یا همه کارهایه خوب، خوش شانسیست ؟ در هر صورت توکل بر او تحمل سختی ها را بیشتر می کند. در پناهش سعادت مند باشید
نظرات 1 + ارسال نظر
ملودی عشق دوشنبه 31 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 06:46 ب.ظ

شنیده بودم اینو
مدت ها پیش

اما

از اون چیزاییه
که واقعا لازمه چندی یه بار به آدم یاد آوری بشه

و من
واقع امروز به یاد آوریش نیاز داشتم

ممنون

http://the-melody-of-love.blogsky.com/
http://just-melody.blogsky.com/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد