جوک سرگرمی...........

برای حمایت از وبلاگ بر روی لینک بالای وبلاگ کلیک کنید

جوک سرگرمی...........

برای حمایت از وبلاگ بر روی لینک بالای وبلاگ کلیک کنید

بر روی بنر قرمز بالای صفحه کلیک کنید و درآمد واقعی را تجربه کنید

پارسیان اولین طراح خود اشتغالی در ایران

کسب درآمد اینترنتی

کاری تضمینی در منزل

بر روی بنر قرمز بالای وبلاگ کلیک کنید

برای حمایت از وبلاگ بر روی لینک بالای صفحه کلیک کنید

خلوت کو که خیالات تو آنجا ببرم
دیده بر بندم و دل را به تماشا ببرم.....

زیستن در لحظه ها را بیاموز و از جمیع فرداها پیکر کینه توز بطالت را میافرین . مرگ سخن دیگریست .
مرگ سخن ساده ایست و من دیگر برای تو از نهایت سخن نخواهم گفت . که چه سوگوارانه ست تمام پایان ها .
رجعتی باید . رجعتی دیگر باید . به حریم مهربانی گل های ابریشم . به رنگ روشن پرهای مرغ دریایی .
به باد صبح که بیدار می کند .
چه نرم . چه مهربان . چه دوست . رجعتی باید

از مردم دنیا دلتنگم..........
گاهی احساس میکنم خدا در خلقت آدمها به قول نیچه اشتباه
رفته.........

دلم را شکستند وگفتند قسمت نبود
به خونش کشیدند وگفتند قسمت نبود
همه آرزوهای ناز پرورده ام را
به دستان پاییز دادند وگفتند قسمت نبود
دو چشمان پر انتظار بهارم
به روی خزانش گشودندو گفتند قسمت نبود
همان کلبه ی رویای کوچکم را
به آتش کشیدند وگفتند قسمت نبود
گرفتند آیینه ام را دلم را به بند
جفایش کشیدند وگفتند قسمت نبود
نهالی که بودش نهال امید
به دار غم اویختند و گفتند قسمت نبود
از این پس به هر جا باشم نویسم
دلم را شکستند وگفتند قسمت نبود.

من و تو
دو آینه ایم
رو به روی هم .
با هزاران تصویر تودرتو
از من
و تو
به هم
ولی بی هم !

دل ساده
برگرد و در ازای یک حبه کشک سیاه شور
گنجشک ها را
از دور و بر شلتوک ها کیش کن
که قند شهر
دروغی بیش نبوده است
(حسین پناهی

با گریه های یکریز
             یکریز
                         مثل ثانیه های گریز
با روزهای ریخته
                           در پای باد
به هفته های رفته
با فصلهای سوخته
                               با سالهای سخت

رفتیم و
                    سوختیم و
                                     فرو ریختیم
 با اعتماد خاطره ای در یاد
اما
   آن اتفاق ساده نیفتاد...


                                                                قیصر امین پور
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نشانی دفتر مرکزی:
ایران، تهران، شهر جدید اندیشه، ابتدای فاز یک، جنب بانک مسکن (شعبه مرکزی)، شماره 40
_ جهت مراجعه حضوری می بایست وقت قبلی ثبت شده باشد.

نشانی دفتر پشتیبانی:
ایران، تهران، خیابان دکتر بهشتی، [در حال تکمیل]

تلفنهای تماس: 11 46 351 0262 - خط ویژه
o ساعات کاری (واحد فروش) : تا اطلاع ثانوی، خطوط تلفنی کانون بعلت ترافیک کاری بالا غیر قابل دسترس و کلیه عملیات از جمله مشاوره پیش از فروش، ثبت سفارشات از طریق فرم های مربوطه صورت می پذیرد.
o روزهای کاری (واحد فروش) :
تا اطلاع ثانوی، خطوط تلفنی کانون بعلت ترافیک کاری بالا غیر قابل دسترس و کلیه عملیات از جمله مشاوره پیش از فروش، ثبت سفارشات از طریق فرم های مربوطه صورت می پذیرد.

o مشاوره برای متقاضیان انگلیسی زبان فعال است.

دورنگار: 10 46 351 0262
o ساعات کاری (واحد فروش) : تا اطلاع ثانوی، خطوط تلفنی کانون بعلت ترافیک کاری بالا غیر قابل دسترس و کلیه عملیات از جمله مشاوره پیش از فروش، ثبت سفارشات از طریق فرم های مربوطه صورت می پذیرد.
_ لطفا اطلاعات مورد نظر به همراه نام و نام خانوادگی باشد.

سامانه نظرسنجی (پیامک) : 30009324

کسب درآمد از طریق اینترنت

برای اطلاع بیشتر بر روی لینک بالای صفحه کلیک کنید

اگه تو کانون عضو شدید قسمت نام کاربری معرف

shima_136719@yahoo.com 

را وارد کنید

آینده از آن کسانی است که امروز تجارت الکترونیک را جدی بگیرند

 

موفقیت هرگز پایان نمی پذیرد 

 

تنها راه قانونی کسب درآمد از اینترنت در ایران


شانسی که شاید دیگر سراغ شما نیاید

برای حمایت از وبلاگ بر روی لینک بالای صفحه کلیک کنید

هرکس بد ما به خلق می گفت سینه اش را نخراشیم

ما خوب او به خلق گوییم تا هر دو دروغ گفته باشیم

پارسیان

اولین طراح خود اشتغالی در ایران

تو خونه بشین و کسب درآمد کن

برای اطلاع بیشتر بر روی لینک بالای صفحه کلیک کنید

تجارت الکترونیک

از اینترنت کسب درآمد کنید

برای حمایت از وبلاگ بر روی لینک بالای صفحه کلیک کنید

کسب درآمداز طریق اینترنت

برای اطلاع بیشتر بر روی لینک بالای صفحه کلیک کنید

روز در خواب.

طبل می کوبد،

هلهله خوان بی ریا،

در جشنی،

که بومیان قبیله می رقصند.

مهر می زنند،

بر پیشانی گوزن اسیر

تا بگریزد

به پاسداشت شب میلاد ماه.

هیچ شکارچی،

گوزن مهر خورده شکار نمی کند.

من،

رو به رودخانه ای که سایه می شوید...

موج ها طرح قایق را برده اند

.

.

.

مسافر رودخانه قلبم را به من بده !

خاکستر می تکانم،

از چشمهای گیجت،

که مرا نشانه گرفته است !

تقصیر من نبود...

ایمان داشت به حضور تو، سنگ،

وقتی در لایه های سرد شب

آر ام آرام تر ک می خورد...

کاش صبور تر بودی ،کمی.

زنی در باغ قدم زد،

باغ آتش گرفت،

رد پای کسی را می جست،

بی کمترین نشانه ...

سنگ من بودم ،محبوب

ترک خورده ام!

فراری افلیج حادثه هم !

کراچ های حامی من،

دستان سوخته تو بود...

شب بی ستاره و ابری،

جیرجیرک های بریان روی مردابند

و نیلوفر تابوت کوچکی است...

بلند شو محبوب،

خاکستر چشمان ثابتت را ،گرفته ام... 

 

 

تنها با دست نمی نویسم:

پا نیز، همواره،همراهی نویسنده را

                               می خواهد.

استوار ،آزاد ودلیر، می دود

 گاهی بر دشت

گاهی بر کاغذ  !

                                   "نیچه"

می رویم،

                 من برای تو...

تو برای من...

 

و می دانیم ،

                جایی « ما» را جاگذاشتیم.....

دردهای من
گر چه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنه شناسنامه هایشان
درد می کند
من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه های ساده سرو دنم
درد می کند
انحنای روح من
شا نه های خسته غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است
دردهای پوستی کجا؟
درد دوستی کجا؟؟

همه ی هستی من آیه ی تاریکی ست!
که تو را تکرار کنان
به سحرگاه شکفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد!
من در این آیه تو را آه کشیدم آه!
من در این آیه تو را
به درخت و آب و آتش پیوند زدم!
زندگی شاید
یک خیابان دراز است که هر عابری از آن می گذرد!
زندگی شاید آن لحظه ی مسدودی ست
که نگاه من در نی نی چشمان تو خود را ویران می سازد!
زندگی شاید
طفلی ست که از مدرسه بر می گردد

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
این راز سر به مهر به عالم ثمر شود........