انتظار
سردرگمی
جستجو
هدیتی است از جانب تو
و قطره های اشکی که از فراق تو می چکد
روح عطشوار مرا سیراب می کند
اینک چه سخت
لبخند معصومانه ی تو
دستان اراده ی مرا تا اوج سقوط می کشاند
و چه بی رحم است
چشمان زیرک تو
در خواب های آشفته ی من
ای کاش بی دریغ بود روزگار در سخاوت خویش
تا ستارگان
آذین آسمان پیوند ما می شدند