برخیز و رختِ رخوتِ خوابِ خرابِ خویش برکنکه برهنهگی را شایستهترتا جامهای تار و پودش نفرتی ناموزونکه چنیناش بافتهای برخیز و کمرِ نگاهِ کورِ گور گسیختهات بشکنکه سیاهی را بایستهترتا نمایی ذره ذرهاش تاریِ ناهمگونکه چنیناش ساختهای